یکی بود یکی نبود!

زیر پتوی تاره شب بغض گلومو می شکنم
که هیشکی با خبر نشه اونی که می شکنه منم
قصه ی من حکایت گریه ی تلخو بی صداست
کو کسی که منو فقط به خاطر خودم می خواست
باز یکی بود
یکی نبود، نه زیره گنبد کبود
سهم من از ستاره ها حتی یه چشمکم نبود
چرا یه قلب سادرو کسی ازم نمی خره
چرا همیشه بی کسی سهم دل ساده تره
چرا سحر نمی شه پس، عقربه انگار خوابیده
شبا تموم لحظه هام بوی حضورشو می ده





اینجا مخفیگاه منه به مخفیگاه تنهاییهای من خوش اومدی :-*